{تاریخ گمشده}(پارت اخر)p8
سلاممم داریم میرسیم به ماجراهای اصلی
یوری ویو:
اصلا نمیخواستم تینا بره فرانسه و از بقیه دور شه ولی اون جونگکوک لعنتی(دوستان این فقط فیکه و یوری نمیدونه کوک مست بوده وگرنه بایس خودم کوکیه لطفا جبهه نگیرید) دل تینا رو شکست و هیچ جوره نمیتونم بزارم خودکشی کنه رفتم پایین و همه چیز رو به خاله و شوهر خالم گفتم(مامان بابای تینا) ازشون خواهش کردم به تهیونگ نگن ما کجاییم و براچی رفتیم دو تا بلیط برا فرانسه گرفتم و برگشتم بالا پیش
تینا
یوری:تینا عزیزم بلند شو وسایلات و جمع کن چون ممکنه خیلی بمونیم شایدم دیگه برنگردیم
تی تی:یوری ببخشید که اینکارو میکنم ولی بدون تو نمیتونم برم
یوری:خودم میخوام باهات بیام
سه روز بعد
تینا:رسیدیم فرانسه یوری رسیدیم بالاخرهههه
یوری:اره قشنگم
پایان
ببخشید کم بود فصل دو خیلی قشنگ میشه
یوری ویو:
اصلا نمیخواستم تینا بره فرانسه و از بقیه دور شه ولی اون جونگکوک لعنتی(دوستان این فقط فیکه و یوری نمیدونه کوک مست بوده وگرنه بایس خودم کوکیه لطفا جبهه نگیرید) دل تینا رو شکست و هیچ جوره نمیتونم بزارم خودکشی کنه رفتم پایین و همه چیز رو به خاله و شوهر خالم گفتم(مامان بابای تینا) ازشون خواهش کردم به تهیونگ نگن ما کجاییم و براچی رفتیم دو تا بلیط برا فرانسه گرفتم و برگشتم بالا پیش
تینا
یوری:تینا عزیزم بلند شو وسایلات و جمع کن چون ممکنه خیلی بمونیم شایدم دیگه برنگردیم
تی تی:یوری ببخشید که اینکارو میکنم ولی بدون تو نمیتونم برم
یوری:خودم میخوام باهات بیام
سه روز بعد
تینا:رسیدیم فرانسه یوری رسیدیم بالاخرهههه
یوری:اره قشنگم
پایان
ببخشید کم بود فصل دو خیلی قشنگ میشه
۳.۰k
۰۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.